برای لبخند ِ‌ اولین روز

برادرک زنگ زد و گفت سی چهل نفر، گوش تا گوش توی خانه نشسته اند. گفتم داشتم می آمدم آن جا اما حوصله ندارم و امروز شنبه است و هیچ کس توی آفیس نیست و می روم آن جا تا ایمیل های کاری ام را چک کنم و تا مهمان ها هم بروند. در ِساختمان را کلید انداختم و باز کردم. در ِطبقه مان را هم. اما جلوی در اتاق ام که رسیدم فهمیدم کلیدش را جا گذاشته ام. احمق من!… نه خیر من با جا سوییچی میانه ای ندارم. کلید های ام جدا جدا و مستقل زنده گی می کنند توی کیف و جیب و هر جایی که دل شان بخواهد!
من ِ پشت ِ در اتاقِ خودم مانده و صدای ِ سکوتِ ساختمان ِ‌خالی و فلیپ چارتِ توی راهرو که فقط یک برگ اش خالی و سفید مانده بود و جعبه ی تنهای مداد رنگی ِ پسرک ِ Eve روی میز ِ میتینگ و لعنت پشت لعنت به خودم که حالا یعنی کلید اتاق ام تک و تنها کجاست و چه می کند.

چهل دقیقه ی بعدش، مهمان ها رفته بودند و من توی راه ِ‌خانه ی مامان بودم و تنها برگ ِ فلیپ چارت دیگر خالی و سفید نبود و مداد رنگی ها از تنهایی در آمده بودند و تابلوی اعلانات ِ‌جلوی در هم.

یک نظر برای مطلب “برای لبخند ِ‌ اولین روز”

  1. ناشناس

    مهسا *** باران عزیز. نگران این بارها نباش با انگیزه ای که در تو میبینم همه رو به مقصد میرسونی، زودتر از اونی که فکرش رو بکنی برات یک عالمه انرژی مثبت میفرستم میدونی باران دلم می خواد اگر قراره فرزندی داشته باشم دختر باشد. ما دختر ها هستیم که همیشه حواسمان به پدر و مادر هست، حتی وقتی نیستند، حتی وقتی دوریم پسرها جور دیگری هستند *** شاید حق با توست. پسرها جور ناجورتری هستند.
    سیمین *** شاید حق با توست. پسرها جور ناجورتری هستند. *** تمومی نداره سیمین.
    فنجون *** و درد هنوز دامنه دارد… فدای مهربونی ت! *** من نعلبکی تم:)
    منگول *** تمومی نداره سیمین. *** دعا می کنم “بار” توی اسم هیچ بارانی “بار” نشه!
    [ بدون نام ] *** آفرین به تو … دل مامان و برادرک که جای خود ، دل منم به بودن تو قرصه 🙂 *** شرمنده کردین! خواهش می کنم!
    مینروا *** من نعلبکی تم:) *** بار تا برداشته نشه تا همیشه سنگینیش می مونه. مرده و زنده نداره.
    دریا *** باران دعا کن این بار را هیچ دختری حس نکنه تو دختر محکمی هستی از اون زنهایی که مردونه مرد هستن… *** امیدوارم. امیدوارم به توان بی نهایت
    مهدیس *** دعا می کنم “بار” توی اسم هیچ بارانی “بار” نشه! *** 🙁
    رها *** *** راست می گی رها. گاهی فکر می کنم بشینم و خودم باشم و خودم خوب باشم..کمک ِ بزرگ تری ام به همه!
    آیدا *** شرمنده کردین! خواهش می کنم! *** کاش آیدا خاله ی نیم وجبی.
    دختر نارنج و ترنج *** یادت تو یکی از پستات گفته بودی آدم ها اندازه خوب بودنش یا حتی شاید بشه گفت بودنشون میمیرن…یاد اون افتادم. یاد یه پدری که میشناختم و وقتی رفت حتی کسی نگران بارهاش نبود…ولی پدر تو …بابا بوده به تمام معنا که اینقدر نگرانی ..که الان بارش بار تو شده…. *** منم نمی تونم. واسه همین می نویسم
    دختر نارنج و ترنج *** بار تا برداشته نشه تا همیشه سنگینیش می مونه. مرده و زنده نداره. *** آره ترنج. بیشترش خودمم. راست می گی…توی فکرم و تلاش. مرسی
    *** باران جان مطمئن مطمئنم که بابا از شنیدن جملات پاراگراف آخرت آنقدر خوشحال شد که بار دیگر که به خوابت میاید تمام دردهایش التیام یافته است.باور کن باران. ***
    *** امیدوارم. امیدوارم به توان بی نهایت ***
    *** خدا خیرت بده که بارها رو به دوش میکشی برای راحتی خیال پدر عزیزت. تو فرزند خلفی هستی باران. ***
    *** 🙁 ***
    *** همه ی کارهای ناتمام ، تمام می شوند یک روزی… آدم باید خودش تمام نشود، خودش هوای خودش را داشته باشد. کارهای نصفه نیمه ی خر همیشه هستند، اول خودت را دریاب و بعد کارها را. ***
    *** راست می گی رها. گاهی فکر می کنم بشینم و خودم باشم و خودم خوب باشم..کمک ِ بزرگ تری ام به همه! ***
    *** قول می دام نگران نیست و اعتماد کرده. ***
    *** کاش آیدا خاله ی نیم وجبی. ***
    *** می خوام حرف بزنم، نمی تونم…………. ***
    *** منم نمی تونم. واسه همین می نویسم ***
    *** اوایل که بابام رفته بود، کلللی خوابشو می دیدم. خیلی خوابای خاصی بودن… خواب می دیدم می خواد کتابخونه ش رو بفروشه، کتابخونه ش همه ی چیزهایی بود که توی دنیا داشت…. خواب می دیدم مریضه، حالش خوب نیست اما زنده ست. خواب می دیدم رفته اما برگشته… حالا مدت هاست ندیدمش. آخرین بار دیدمش که لباس پاره تنش بود، یه جایی کنار دریا. اون جایی که آب شبا بالا میاد و روز برمی گرده و بعد گُله به گُله آب و گِل می مونه، به یکی گفتم گفت بابات نگرانته.. دیگه به خوابم نیومد. نمی دونم. یا من کاری کردم که نگرانیش تموم شده یا شاید ازم امید بریده… باباها دختراشون رو دوست دارن. می خوام بگم شاید درد بابا، کار ناتموم بابا، دل تو باشه باران…. می دونم دلتنگشون می شی اما خیلی خودت رو اذیت نکن. فقط همین……….. هرچند می دونم خیییییییییییییییلی سخته… ***
    *** آره ترنج. بیشترش خودمم. راست می گی…توی فکرم و تلاش. مرسی ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *