رنگ به رنگ

این عکس را الان پیدا کردم.
همان شبی که تا صبح نشستیم و این دستبندها را بافتیم و فردای اش دست مان کردیم و رفتیم دشت هویج و به گمانم همان شد،آخرین چهارتایی مان …

یک نظر برای مطلب “رنگ به رنگ”

  1. ناشناس

    مهدیس *** وای باران امشب مادری رو که منتظر یه تیکه از استخون بچه اشه رو تو تی وی نشون داد و من همه ی تنم لرزید ازین انتظار بی پایان…. کاش ……. *** شاید به جرات بشه گفت که تلخ ترین انتظاره
    مهدیس *** شاید به جرات بشه گفت که تلخ ترین انتظاره *** شغلم همینه!
    simin *** این کار در راستای شغلته؟ *** دیشب تلویزیون ایران کولاک کرده انگار! مهدیس هم همون برنامه رو دیده…سفرم همین هاست سیمین. بیشتر نمیخوام
    مریم *** شغلم همینه! *** جنگ همه جا جنگه…نتیجه ش هم همه جاتلخمیگم
    سیمین *** امشب گزارشی رو از اخبار ۸:۳۰ دیدم از شهدای گمنام ۳۰سال پیش که نمونه دی ان ای شهید رو داشتن با نمونه های گرفته شده از خانواده ای تطبیق میدادن.شاید باعث شناسایی بشه اما چه سود که از دست رفته ها باز نمیگردن و تکه ای از قلب اونهایی رو که دوسنشون داشتن رو با خوذشون بردن و ذیگه بعید هست که چیزی جای اون تیکه کنده شده رو بتونه پر کنه پس باید دل سپرد به دوری و نداشتنشون.که من هم دل سپردم. اما تو عزیز سعی کن دل بسپاری به سفرت و در هر حال لذت ببر از تجربه اندوختنت .لحظاتت همه خوش نازنین ***
    دختر نارنج و ترنج *** دیشب تلویزیون ایران کولاک کرده انگار! مهدیس هم همون برنامه رو دیده…سفرم همین هاست سیمین. بیشتر نمیخوام ***
    *** از این جنگ ها و نام ها هیچی نمی دونیم برامون بگو ***
    *** جنگ همه جا جنگه…نتیجه ش هم همه جاتلخمیگم ***
    *** چکمه ی سیاه جنگ، هنوز گلوی خیلیا رو فشار میده… ***
    *** زشت ترین و منفورترین کلمه ست این جنگ، حال به هم زننده ترین کاری که انسان انجام می ده… و عواقبش هم فقط گریبان اونایی رو می گیره که از همه طفلکی ترند… ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *