گفتی:”بهت میاد”. گفتم :”روسری صورتی؟”. با همان نگاه ِ رو به جلو موقع رانندگی گفتی:”نه، آدامس….آدامس بهت میاد. مخصوصا وقتی لبخند می زنی و آدامس جویده شده ات گوشه ی لب ات چشمک می زنه”….سرم را گرفتم توی دست های ام و زار زدم. خانه که رسیدم، ایمیل تو زودتر رسیده بود..
” دلم می خواهد بعد از این هیچ چیز دیگری نباشد و در ذهن آن مرد تا آخرین لحظه ای که هست، خاطره آدامس جویده شده ای بماند که زیبایی چهره ای را چند برابر می کرد و تا آخرین لحظه هم دل ازش کنده نشد
مواظبت باش … برای همیشه”
تو بگو چه طور

یک نظر برای مطلب “”

  1. ناشناس

    شب زاد *** دل رمیده ی ما و در زدن همسایه … آخ باران. *** کجا پی ام بدم خر؟
    sama *** باور نمی کنم ولی … فراموش که می کنیم فراموش می شویم؛ و اینگونه فلسفه جاری می شود در قاعده بازی جهان. pm bede. man nadaramet *** آخ
    سیمین *** کجا پی ام بدم خر؟ *** شما کدومو میشناسی؟!
    داداشی *** بیا پس از دو سه ابر پس از بالا و پایین شدن ِ ناگزیر ِ دل پس از باران ِ یکریز ِ این روزها… ***
    تهمینه *** یهویی یاد اون دختری افتادم که می گفت بیا آدامس هامون رو عوض کنیم … و پسر گیجی که نمی دانست یعنی چی … و طعم بوسه یی که بارها و بارها در ذهن تکرار می شود بدون گرفته شدن … بوسه یی جاودانه … جادوانه … آه ***
    . *** آخ ***
    *** چه تصویر زیبایی خاطره ادامس گوشه لب چقدر لذت بردم از این جمله نگفته لب نگفته روسری نگفته رنگ مو خیلییییییی خوبه ***
    *** کدوم فریدا هستی تو اون که من میشناسم یا یکی دیگه؟ Rezaglass@yahoo.com ***
    *** شما کدومو میشناسی؟! ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *